دنیا=اطلاعات

بایگانی

mohsen alamdari
۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

mohsen alamdari
۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۸:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خلق را تقلیدشان بر باد داد              ای دو صد لعنت بر این تقلید باد

مولوی


mohsen alamdari
۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۸:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر


انگار بعضی از انسان‌ها از بدو تولد ژن محبوبیت دارند و بدون این‌که کار خاصی انجام بدهند خود به خود دوست داشتنی هستند، اما بقیه هم می‎‌توانند برای خودشان جذبه داشته باشند. فارغ از این‎که افراد از نظر کلی چه جور شخصیتی دارند، روش‌هایی وجود دارد که هر کسی می‌تواند با به‌کارگیری و تمرین آن‌ها پلاگین‌هایی را به اخلاق خودش اضافه کند که به فرد دلچسب‌تر، قابل اطمینان‌تر و با نفوذتری تبدیل شود. این شما و این هم راه‌هایی برای با جذبه شدن:   

کسی از شکم مادرش با جذبه به دنیا نیامده است، جذبه اکتسابی است!

استیو جابز در سنین جوانی


اول از همه این را روشن کنیم که منظور ما از جذبه، همان جاذبه‌ی مثبت رفتاری است که باعث می‌شود فردی در بین افراد دیگر محبوب شود. در این مقاله جذبه ترکیبی از خوش صحبت بودن و خوش مشرب بودن و نیک سرشت بودن و … است تا حسی که از به خاطر آوردن فردی مثل صدام حسین به انسان دست می‌دهد. اگر دنبال این‌جور جذبه‌ی منفی هستید که می‌توانید بجای این مقاله ویدئوی هارت و پورت‌های افرادی قدرت طلب مثل هیتلر را ببینید. اما اگر تا بحال کسی را دیده‌اید که بدون دلیل خاصی از او خوشتان آمده، در اصل شما اسیر و ابیر جذبه‌ی او شده‌اید. با جذبه بودن مثل دوچرخه سواری چیزی یاد گرفتنی است و شما هم می‌توانید با جذبه شوید. برای این‌کار باید اصلاحاتی در رفتار خود به کار ببرید. ضمیر ناخودآگاه، سرنخ‌های اجتماعی، حالات فیزیکی و نوع برخورد شما با افراد دیگر نقش تعیین کننده‌ای در شکل گیری و توسعه‌ی جذبه‌ی شما دارد.

مریلین مونرو ستاره هالیوود

برای شروع بگذارید یک مثال بزنیم. مرلین مونرو را که احتمالاً همه‌تان می‌شناسید. در یک روز بسیار شلوغ خانم مونرو دست یک عکاس را گرفت و او را با خود به ایستگاه متروی گراند سنترال در نیویورک برد. در آن روز مترو چنان شلوغ بود که جای سوزن انداختن هم وجود نداشت، اما با این حال هیچ کسی متوجه حضور یکی از معروف‌ترین آدم‌های دنیا در آن‌جا نشده بود. مریلین مونرو سوار قطار شد و بدون این‌که جلب توجه کند یک ایستگاه بعد پیاده شد. هدف از این‌کار چه بود؟

متخصص روانشناسی رفتاری اولیویا فاکس کابان در این‌باره می‌گوید: “چیزی که مریلین می‌خواست به ما نشان دهد این بود که دست خودش بود که خانم مریلین مونروی دلفریب باشد یا این‌که یک آدم معمولی به نام نورما جین بیکر (اسم واقعی‌اش ) باشد. در داخل مترو او نورما جین بود اما وقتی دوباره از زیر زمین به سطح زمین بازگشت و پا در پیاده روهای نیویورک گذاشت تصمیم گرفت که مریلین مونرو شود. نگاهی به اطراف انداخت و با همان لوندی خاص خودش از عکاس پرسید “می‌خوای ببینیش؟ مریلین رو می‌گم؟” و بعد عکاسه گفت که هیچ ژست خاصی در او نمی‌بیند. تنها کاری که مریلین کرد این بود که دست در موهایش انداخت و موهاشو افشون کرد و سریع یک ژست عکاسی گرفت. با همین حرکت ساده در چشم بر هم زدنی دوباره به همان مریلین مونروی لوند و دلفریب تبدیل شد. انگار که یک چوب جادویی را برداشته باشد و به خودش بزند. ناگهان برای یک لحظه همه چیز از حرکت ایستاد و در تصویری سیاه و سفید چیزی شروع به درخشش کرد. مردمی که از کنارش عبور می‌کردند تازه شصت‌شان خبردار شد که ستاره‌ای در میان‌شان حضور داشته و آن‌ها تاکنون هواس‌شان به او نبوده. به یک‌باره نگاه جمعیت به سوی او منعطف شد و …”

مریلین مونرو زن زیبایی بود، اما ثابت کرد چیزی که باعث شهرتش شده نه زیبایی فیزیکی‌اش، بلکه چیزی درونی بوده است. در اصل شخصیت مریلین مونرو درون نورما جین بیکر وجود داشت و او آن‌را بیدار کرد.
منظور از پرورش جذبه این نیست که کلاغ را تشویق کنیم تا به سبک کبک راه برود. چیزی که از آن صحبت می‌کنیم تقلید از افراد دیگر به قصد عوض کردن شخصیت نیست. در اصل کسی که می‌خواهد نیروی جذبه را در خود بپروراند، لایه‌ی سطحی ارتباطی خودش را برای برقراری ارتباط مطلوب‌تر با سایرین به صورت خودآگاهانه اصلاح می‌کند.

سکوت کنید!


” سکوت” با فاصله‌ی کمی نسبت به ” اعتماد به نفس” مهم‌ترین وجه جذبه است. معنی سکوت این است که در جمع گوش‌ نیوش بسپارید به صحبت‌های دیگران و کلام‌شان را قطع نکنید. لازمه‌ی کاریزماتیک بودن این است که به سایر افراد نشان بدهیم تمام حواس‌مان به آن‌ها هست. اگر اعتماد به نفس نداشته باشید شاید سایرین فکر کنند که شما آدم خجالتی یا توداری هستید و خیلی برای‌تان بد نمی‌شود، اما اگر موقعی که دیگران صحبت می‌کنند بپرید وسط حرف‌شان، معنی‌اش این است که قصد خودنمایی دارید. مثل همیشه، بهترین حالت برقراری تعادل است.

در واقع خصلتی که هنر سکوت آن‌را بزرگ‌نمایی می‌کند این است که به یاد داشته باشید اگر می‌خواهید واقعاً جذبه داشته باشید اول باید این‌را یاد بگیرید که شما همیشه مرکز توجهات نیستید.
در وب سایت هنر مردانگی چنین نوشته شده است:

معنی جذبه یا کاریزما این نیست که خودتان را باحال‌تر از بقیه جلوه دهید. راز تناقض گونه‌ی جذبه این است که افراد نباید به اثبات بهتر بودن خودشان از بقیه بپردازند، در عوض باید کاری کنند که سایرین در مورد خودشان حس بهتری داشته باشند. جذبه‌ی واقعی آن است که وقتی اشخاص از پیش شما می‌روند احساس کنند فرد مهم‌تری هستند.

یک آدم معمولی اول از همه خودش را دوست دارد و علاقه دارد که درباره خودش صحبت کند. اما یک آدم دوست داشتنی و کاریزماتیک به افراد اجازه می‌‎دهد که درباره خودشان صحبت کنند. شق القمری که افراد دوست داشتنی انجام می‌دهند این است که روحیه‌ی مثبت گرایانه‌ای دارند، منیت را کنار می‌گذارند و با سکوت‌شان به طرف مقابل توجه می‌کنند!


به تک تک لغاتی که از دهان طرف مقابل در می‌آید توجه کنید. تصور کنید که دارید یک فیلم تماشا می‌کنید یا یک کتاب می‌خوانید و آهسته آهسته با شخصیت اصلی داستان آشنا می‎شوید. تمام هوش و هواس‌تان را به نقش اصلی بدهید. در عین حال، موقعی که دیالوگ‌های او را می‌شنوید پارازیت نیندازید. ممکن است که این‌کار به نظر منفعلانه بیاید که فقط یک نفر حرف بزند و شما صرفاً گوش کنید اما اگر لای هر نفس کشیدنِ طرف شما بخواهید جوابیه‌ای برای او صادر کنید و یا هنوز خاطره‌ی طرف تمام نشده شروع کنید ماجرای خودتان را تعریف کنید به طرف مقابل این حس دست می‌دهد که گوش‌های شما دکوری است و فقط منتظرید تا صدای او قطع شود تا خودتان حرف بزنید.
طرف در جمع نشسته و با کلی آب و تاب از این‌که مجبور بوده در دوران سربازی‌اش آب شور قُم را بخورد تعریف می‌کند و انتظار دارد که بقیه به حرف‌هایش گوش بدهند اما هنوز نفسش فرو نرفته که یک نفر در جمع می‌گوید: “پس دوغ شتر نخوردی …!!! ” البته منظور این نیست که در هر جمعی یک متکلم وحده انقدر حرف بزند که دور دهانش کف کند و بقیه هم او را مثل جغد نگاه کنند. هر چیزی حد وسطش خوب است. صبر کنید تا حرف نفر مقابل تمام شود و نتیجه‌ی مورد نظرش را از باز کردن دهانش بگیرد سپس با طمأنینه حرف خودتان را شروع کنید.

اعتماد به نفس‌تان را بپرورانید

اعتماد به نفس داشتن یک پای کاریزماتیک بودن است، اما پروراندن آن مثل آب خوردن نیست. افراد نه می‌خواهند آدم پرافاده و متکبری به نظر برسند و نه فرد خجالتی و ترسویی. این حسی است که از درون به آدم منتقل می‌شود. آدم می‌تواند با ورزش کردن مداوم یا تیپ زدن و صحبت کردن در مورد اطلاعاتی که از این‌ور و آن‌ور دارد احساس خوبی را به خودش منتقل کند. بعدازظهر یک ساعت به باشگاه می‌روید و یک حال اساسی به سیکس پک و جلو بازو و کول و ساق پا می‌دهید، بعد می‌روید خانه و یک دوش حسابی می‌گیرید و تیپ اسپرت می‌زنید و یک ادکلن خوشبو روی خود خالی می‌کنید و می‌روید پاتوق دوستان‌تان و آخرین فیلم جیمز باند را برای‌شان کارشناسی می‌کنید. از ته دل احساس می‌کنید که هیچ‌کسی جلودارتان نیست.

اما این درست نیست که خوره بازی در بیاورید. برای جذبه داشتن بد نیست به بقیه هم اجازه صحبت کردن بدهید تا نشان دهید که برای دانستن چیزهای جدید آدم کنجکاوی هستید. افراد معمولی در هنگامی که چیزی از بحث سر در نیاورند بجای این‌که کنجکاوی به خرج دهند، سریع به وضعیت دفاعی در می‌آیند و سعی می‌کنند جریان بحث کردن را به سمت چیزهایی که خودشان از آن سر در می‌آورند عوض کنند. اما داشتن روحیه کنجکاوی به فرد این اجازه را می‌دهد که نه تنها اعتماد به نفس خود را از دست ندهد، بلکه چیزی به اطلاعات خود بیفزاید و باعث شود سایرین هم از بیان اطلاعات خود احساس خوبی داشته باشند و در نهایت جذبه‌ی خود را بالا ببرد.

از طرف دیگر، افراد با جذبه و با اعتماد به نفس با هدف خود زندگی می‌کنند. تشخیص این‌که بعضی افراد در کار خود سرگردان و بی هدف هستند کار چندان سختی نیست. حلقه‌ی گم شده در این‌جا فقدان یک ” عاملِ-به-جلو-‌راننده “‌ است. شور و اشتیاق یک چیز است و اعتماد به نفس یک چیز دیگر. اگر انسان یک ماشین باشد، شور و اشتیاق ضبط آن است، و اعتماد به نفس موتور آن.
جردن لیجوان پایه‌گذار وب‎سایت معتبر High Existence اعتقاد دارد بدون انگیزه کاری از پیش نمی‌رود. او در این‌باره می‌گوید : ” دلیلی، هدفی، تفکری … را بردارید و با آن زندگی کنید. آدمیزاد به هدف‌گذاری زنده است. اگر به چیزی شدیداً باور داشته باشید دیگر نیازی نیست کسی شما را به سمت آن هل بدهد. خودتان به صورت طبیعی به سمت آن می‌روید. همیشه از خودتان مطمئن باشید. حتی اگر به چیزی شک دارید آن‌را مثل طاعون بین همه پخش نکنید. طوری رفتار کنید که انگار ۱۰۰ درصد از کارتان مطمئن هستید. ”

هیچ‌کسی نیست که همیشه بداند کارش به کجا ختم می‌شود، اما آدمی کارش درست است که پایش را محکم بردارد. فکر کنید یک بازیگر تئاتر هستید که حتی اگر روی سِن یک لحظه نمایشنامه از یادتان رفت باید طوری بازی کنید که هیچ‌کسی این را متوجه نشود. همه ما در زندگی لحظاتی را داریم که پیش خودمان می‌گوییم فلان جا عجب گندی زدم. این‌ها را فراموش کنید! حتی یک اپسیلون ثانیه فکر کردن به این لحظات باعث می‌شود که شما تمرکز خود را از دست بدهید که این از دید دور و بری‌های شما پنهان نمی‌ماند. اعتماد به نفس یعنی این‌که آدم شخصیت خود و کاری که می‌کند را قبول داشته باشد و به بقیه‌ی مسائل توجه نکند. مردم از آدم با اعتماد به نفس خوششان می‌آید، حتی اگر این آدم از لحاظ سایر خصوصیات اخلاقی چندان جالب نباشد. اگر توانستید اعتماد به نفس خود را بدست بیاورید، بیشتر راه با جذبه بودن را طی کرده‌اید.

خوش صحبت باشید

افراد با جذبه بلدند که چگونه با مردم صحبت کنند. آن‌ها می‌دانند که چطور یک بحث را شروع کنند، به آن مسیر بدهند و طوری صحبت کنند که به سایرین احساس آرامش بدهند. اگر این‌ چیزها را بلد نیستید، باید تمرین کنید. کسی هم نمی‌گوید کسب مهارت در این زمینه کار آسانی است اما اگر شجاعتش را داشته باشید که از دیوار ذهنی خود عبور کنید و خود را در این زمینه ارتقاء دهید، بعداً پاداشش را خواهید گرفت. اوایلش کمی به شما سخت خواهد گذشت، اما بهتر شدن همیشه از طریق سخت گذراندن حاصل می‌شود.

اگر نمی‌دانید که چطور یک گفت وگو را آغاز کنید، خلاقیت به خرج دهید. اول به این بیندیشید که دوست دارید درباره چه چیزهایی صحبت کنید و از صحبت کردن درباره چه مسائلی بدتان می‌آید. اگر چیزی باشد که شما از صحبت کردن درباره آن معذب شوید، احتمالاً این مطلب آن‌های دیگر را هم معذب می‌کند. نکته‌ی دیگری که باعث می‌شود شما آدم خوش صحبتی به نظر برسید این است که بجای این‌که زور بزنید خود را فرد باهوشی نشان دهید، سعی کنید آدم مهربانی باشید. البته اگر جایزه نقدی می‌دهند حتماً تلاش خودتان را بکنید که با کل کل کردن طرف‌تان را از رو ببرید، اما اگر در گفتگوهای روزمره‌تان با مردم مهربان باشید به فرد با جذبه‌ای تبدیل می‌شوید.

آقایان محترم و خانم‌های عزیز لباس تنها یک کالای بی استفاده و تزئینی نیست. اگر لباس درستی انتخاب کنید، هویت اجتماعی شما تحت تاثیر قرار می‌گیرد. بنابراین وقت را هدرندهید و سری به مجموعه لباس‌های فروشگاه‌های معتبر مد وفشن بزنید.

وقتی به فرض همکارتان را در آسانسور می‌بینید و هیچ حرفی برای گفتن ندارید ناگهان سکوت آزار دهنده‌ای بین شما ایجاد می‌شود. اگر برای شروع گفتگو چیزی به ذهن‌تان نمی‌‎رسد نگران نباشید. از قانون تاریخ - فلسفه- استعاره استفاده کنید و هیچ‌وقت در نمانید. هر کاری از دست‌تان بر می‌آید بکنید تا از سکوت آزار دهنده جلوگیری کنید.

افراد خوش صحبت بلدند که چطور خود و هم‎صحبت‌های‌شان را داخل یک قایق بنشانند. این‌جور افراد وسط گفتگو از تجربه‌های‌شان می‌گویند و لای صحبت‌های‌شان داستانی از شِل سیلوراشتاین را به یکی از قصه‌های کلیله و دمنه می‌چسبانند و با تعریف کردن جوک در جای مناسب، رنگ و لعابی به حرف‌های‌شان می‌دهند تا به شما گوشزد ‎‌کنند خوش صحبتی فراتر از اطلاع رسانی خشک و خالی است. به کار گیری جوک و شوخ طبعی در حین صحبت کردن مهارت خاصی را می‎طلبد. اگر قصد دارید ماجرای خنده‌داری را برای کسی تعریف کنید بهتر است، علاوه بر این‌که آن‌را بدون مِن مِن کردن بیان می‎کنید، ربطی هم به سر و ته بحث داشته باشد. در کل برخورداری از حس شوخ طبعی می‎تواند شما را به فرد محبوبی در جمع تبدیل کند به شرط آن‌که ظرافت‌های استفاده از آن را رعایت کنید.

آخرین مورد در خوش صحبت بودن این است که سؤال بپرسید. کسی که صحبت می‌کند دوست دارد که سایرین گوش‌ به حرف‌هایش بسپارند. سیمون رینولدز از مجله‌ی معروف فوربس می‌گوید سؤال پرسیدن بهترین فرصت را برای محبوب شدن در اختیار می‌گذارد: ” آدمی که سؤال می‌پرسد جلسه‌ی گفتگو را کنترل می‎کند و کسی که سؤال‌های معقولانه و هوشمندانه‌ای بپرسد خودش را به‌عنوان یک آدم خوش‌فکر و باهوش جا می‌اندازد – صفتی که باعث می‎شود فردی جذبه پیدا کند. جالبی‌اش این‌جاست که پرسیدن یک سؤال خوب نسبت به ارائه‌ی یک پاسخ مناسب، دانش کمتری را می‌طلبد و در اصل همه‌ی تحسین‌ها باید به سمت فرد پاسخگو سرازیر شود اما با این‌حال آن کسی که سؤال خوبی بپرسد وجهه‌ی بسیار خوبی از خود به‌جا می‌گذارد. ”


یادش بخیر. شادروان منوچهر نوذری بازیگر بود، دوبلور بود، در رادیو فعالیت می‌کرد و همچنین برنامه‎های زیادی را در تلویزیون اجرا کرده بود اما بیشتر از همه این‎ها به خاطر مسابقه‌ی تلویزیونی جالبی که اجرا می‎کرد معروف شده بود. این مسابقه نامش ” مسابقه‌ی هفته” بود و مرحوم نوذری یک برگه دستش بود و با لحن جالبی یک سری سؤالاتی از شرکت کننده‎ها می‌پرسید تا اطلاعات عمومی‌شان را بسنجد. عبارت معروفی که در این مسابقه بارها و بارها از زبان منوچهر نوذری بیان می‌شد ” از کی بپرسم؟ ” بود. من به شخصه، جذبه‌ای که منوچهر نوذری در این مسابقه داشت را در هیچ احد و الناسی ندیدم.

از نسل فعلی هم می‌‎توانید عادل فردوسی‌پور یا علی ضیاء را در نظر بگیرد که مجری‌های باحالی هستند. اغراق نیست اگر بگوییم این دو جزو محبوب‌ترین و با جذبه ترین آدم‌های این مملکت هستند و کارشان را تا حدود زیادی خوب انجام می‎دهند. شاید بگویید که این محبوبیت به خاطر بامزه بودن‌شان است اما در واقع چیزی که آن‌ها را متمایز می‎کند این است که از مهمانان برنامه‌شان سؤال‌های خوبی می‎پرسند و به طرز دوست داشتنی‌ای کنترل بحث را در اختیار می‎گیرند. جذبه داشتن بیشتر بر این اساس است که درباره‎‌ی سایرین چیز یاد بگیریم تا این‎که سایرین چیزی درباره ما یاد بگیرند.

ارتباط چشمی را تقویت کنید

بعضی وقت‌ها یک چشم در چشم شدن کوتاه بهتر از یک ساعت حرف زدن است. برقراری ارتباط چشمی مناسب به این معنی است که شما به حرف طرف مقابل گوش می‎دهید و برای او اهمیت قائل هستید و او را فرد محترمی می‌دانید. از بالا به پایین نگاه کردن یا چرخاندن مداوم سر در هنگام صحبت کردن طرف نشانگر این است که شما علاقه‌ای به صحبت کردن با آن فرد ندارید و هوش و هواس شما به جای دیگری است.

با این حال تمرین ارتباط چشمی مبحث دو دو تا چهارتایی نیست. ارتباط چشمی زیاد می‌تواند دفع کننده باشد و از آن طرف کمش هم خوب نیست. اگر می‎خواهید به اندازه مناسب ارتباط چشمی برقرار کنید باید حسابی تمرین کنید.

بعد از این‌که مدتی تمرین کردید، قلقش دست‎تان می‌آید که چقدر چشم در چشم شوید. اما ارتباط چشمی فقط به زمان آن بستگی ندارد. نحوه‌ی چشم در چشم شدن هم مهم است. اگر می‌ترسید که در حین نگاه کردن به چشم طرف، مثل آدم‌های روانی فیلم‌های راب زامبی به نظر برسید، فکری برای این قضیه بکنید. برای نمونه می‎‌توانید به رنگ چشم افرادی که روبروی‎تان قرار دارند دقت کنید و از این قضیه برای خودتان عادتی بسازید. بعضی از افراد موقع حرف زدن طوری به مخاطبان‎شان نگاه می‎کنند که روباه مکار به پینوکیو نگاه نمی‎کرد.

زبان بدن را به کار بیندازید

آدم‌های با جذبه احساسات‌شان را به چندین شیوه بروز می‎‌دهند. استفاده از بدن برای تأکید کردن در مورد موضوعات مختلف، یکی از این شیوه‌هاست. فکر کنم با من موافق باشید که اگر کسی مثل چوب خشک بایستد و بدون هیچ حرکتی بخواهد چیزی را برای‌تان بگوید به دقیقه‌ی دوم نکشیده حوصله‌تان را سر می‌برد.

حتماً دکتر حمیدرضا صدر را در تلویزیون دیده‌اید که می‎توان گفت در بین کارشناسان فوتبال، مهیج ترین اجراها متعلق به اوست زیرا دائم دست و بالش در حرکت است که این‌کار شور و هیجان خاصی به صحبت‌هایش می‎بخشد. بر عکس آقای مرتضی محصص را می‌بینم که با وجود اطلاعات فنی بسیار بالا، اما به این دلیل که خیلی یکنواخت و بدون حرکت صحبت می‎کند، بیننده را جذب نمی‌کند.

اگر می‌خواهید زبان بدن خود را تقویت کنید از لبخند زدن شروع کنید. آدم‌هایی که دائم لبخند بر لبان‌شان است بیشتر از کسانی که چهره‌ای خشک و اخمو دارند به دل می‌نشینند. جناب سیمز ویث، یکی از افراد مشهور در حوزه رسانه‌های اینترنتی، توصیه می‎کند که برای تقویت زبان بدن به یاد آدم‌ها یا حیواناتی که می‎شناسید و حرکات فیزیکی‌ای که انجام می‎دهند بیفتید. وی می‌گوید: به مادربزرگ‌تان فکر کنید که وقتی بعد از مدت‌ها شما را می‌بیند آغوشش را برای‎تان باز می‌‎کند و لبخند می‎زند یا اگر در مزرعه‌تان سگی نگه‌می‌دارید، به او فکر کنید که وقتی آخر شب به مزرعه بر می‎گردید با هیجان تمام به سمت‎تان می‎‌دود و گوش‌تان را لیس می‎زند. ”

مردم از آدم‌هایی که موقع حرف زدن خیلی پر شور و نشاط هستند خوش‌شان می‌آید. البته حرکات بدن می‌بایست متناسب با موضوع بحث باشد. مثلاً در یک جلسه کاری کسی نمی‌آید با بالا گرفتن دست‌ها و چرخاندن کمرش همزمان با قهقهه زدن، چرخه‌ی عرضه و تقاضا را نمایش دهد. این کار را کاسبی انجام می‌‎دهد که کالایی را خریده و انبار کرده و حالا قیمت دلار افزایش یافته است.

بعضی مواقع حرکات بدن به جای این‌که باعث خیر شوند بانی شر می‌شوند. فردی دارد صحبت می‎کند و شما در حال سر تکان دادن مبنی بر تأیید حرف‌هایش هستید، اما اگر بیش از حد سر تکان بدهید انگار که مسخره گیر آورده‌اید. فرد مقابل این صحنه را می‌بیند و یاد آن سگ تزئینی‌ها که مردم روی داشبورد ماشین‌شان می‌گذراند می‌افتد و دیگر دل و دماغی برای حرف زدن برایش باقی نمی‌ماند. بد نیست که از دوستان‌تان در این زمینه مشورت بگیرید که اگر هر یک از حرکات‌تان مانند همین سر تکان دادن بیش از حد توهین آمیز به نظر می‎رسد، دیگر آن‌را اجرا نکنید.

تقلید جایز است؟

شنیده‌اید که می‌گویند مؤمن آینه‌ی مؤمن است؟ در راستای تلاش برای با جذبه شدن گاهی اوقات لازم است که بعضی از افراد را الگو قرار دهید. سعی کنید جذابیت‌های افراد مختلف را برای خودتان مصادره کنید. البته لازم نیست با تمام افکار و عقاید فرد مقابل موافق باشید. صرفاً از بخشی از حرکات و سکنات آن‌ها برای ارتقاء وجوه خارجی شخصیت خود استفاده کنید.
چه بسا که اگر بخواهیم بر اساس کتاب مرحوم داروین و الگوهای رفتاری مد نظر وی در جانداران صحبت کنیم، این امر خودش به صورت اتوماتیک اتفاق می‌افتد. اما هدف ما از الگوبرداری، کپی برداری نیست.


کلینت ایستوود در جوانی فیلم‌های وسترن زیاد بازی می‎کرد و در اکثر این فیلم‌ها نقش فردی را بازی می‌کرد که هفت تیر کش بسیار سریعی بود اما بیشتر از این‎که مردم به قدرت هفت تیر کشی او احترام بگذارند کلاه‌شان را به خاطر جذبه‌ی او از سر برمی‌داشتند، زیرا او جوانمردی بود که از کسی نمی‌ترسید و البته زیاد هم حرف نمی‌زد. اگر پایش می‎افتاد قادر بود ۱۰-۲۰ نفر را افقی کند. این شخصیت برای مردم جذاب و دوست داشتنی بود. برای الهام گیری از جذابیت‌های کلینت ایستوود لازم نبود که روی کسی هفت تیر بکشی. همین‌که آدم نترسی بودی و خیلی مختصر و شمرده حرف می‌زدی تو هم به فرد با جذبه‌ و محبوبی تبدیل می‌شدی.

مخلص کلام این‌که داشتن جذبه و برخورداری از محبوبیت کار محالی نیست. هر کسی می‌تواند با مقداری تمرین جذبه‌ی خود را ارتقاء دهد و به همان میزان در بین مردم محبوبیت کسب کند. امیدواریم این مطلب برای شما مفید واقع شود و بتوانید به خوبی آن را در زندگی خود به کار ببندید. موفق باشید.



mohsen alamdari
۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


mohsen alamdari
۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

شاخ که باشی جات رو سرِ گاوه

نه رو سرِ مــا !

.

.

.

به روز های سخت ک رسید…

بسیار تفاوت داشت،

آنکس که در روز های خوب با من…

بسیار تفاهم داشت…

.

.

.

“ذبح” هم شرایط دارد

تبــــــــــــاهم کردی بس که ” با پنبه” سَر بریدی !!

.

.

.

بعضیا مثل کبریت میمونن

خودشون ارزش چندانی ندارن ولی میتونن زندگیتو به آتیش بکشن…

.

.

.

ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺭﻓﯿـــــــــــــﻖ

ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﻧﯿﺎﻣﺪﻧﺪ

ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ!!!

.

.

.

اصولــــــــــــــــا”

به هر چیزی که بخواهم میرسَم

حتی به ” حــِــســـــــاب ” ِ شـــما دوستِ عزیز …!!!

.

.

.

آدم هایی که عشقشونو مثل کانال تلویزیون عوض میکنن

آخرش باید بشینن

برفک تماشا کنن

.

.

.

کاش انسان ها همانقدر که از ارتفاع می ترسیدند

کمی هم از پستی هراس داشتند

.

.

.

شاید “تکراری” باشم

اما شک نکن تکرار نمی شم !

.

.

.

یادت باشه که دل تخته سیاه نیست که

هرکی اومد روش بنویسه و هرکس هم رفت بشه اسمشو پاک کرد

بعضی آدم ها باید مثل جعبه ی سیگار برچسب هشدار داشته باشن

تا فراموش نکنی که دوست داشتنشون فقط برای تو ضرر داره

.

.

.

رفتن تو …

پایان من نیست …

آغاز بی لیاقتی توست …

.

.

.

من به تو می گویم دوستت دارم و تو به همه …

با گِل هم بسته نمی شود ، دهانی که هرز می پرد …

.

.

.

آدم حساب کردن بعضیا

خیانت بـه عالم بشریته !

.

.

.

دلت را خوش نکن به این “دوستت دارم”ها

تمامشان تاریخ مصرف دارند

.

.

.

درخت دلتنگ تبر شد

وقتی پرنده ها سیم های برق را

به شاخه هایش ترجیح دادند

.

.

.

در روزگاری که خنده مردم از زمین خوردن توست

پس برخیز تاچنین مردمی بگریند !

mohsen alamdari
۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دیوار بزرگ چین ، آرامگاه تاج محل (هند) ، شهر باستانی پترا (اردن) ، مجسمه حضرت مسیح ریودوژانیرو (برزیل) ، ویرانه های ماچو پیکچو متعلق به تمدن اینکا (پرو) ، هرم و بقایای شهر چیچن ایتزا متعلق به تمدن مایا (مکزیک) و کولوسئو رم (ایتالیا) به عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان انتخاب شدند.



چیچن ایتزا


چیچن ایتزا اثری باستانی از تمدن مایا است که در کشور مکزیک واقع شده است. این اثر جزو میراث جهانی یونسکو به شمار می‌رود. در سال ۲۰۰۷ میلادی، این اثر به همراه ۶ اثر دیگر در یک رای گیری جهانی به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید معرفی شدند.

محوطه (سایت) چیچن ایتزا شامل چندین ساختمان سنگی است که قبلاا به عنوان قصر، معبد، حمام، مغازه و ... به کار می‌رفته اند. مطرح ترین قسمت های آن عبارتند از

* El Castillo (قلعه)
o مهمترین اثر این مجموعه، El Castillo ( به معنای قلعه در اسپانیولی) است که عبارتست از هرمی پلکانی که از هر چهار طرف دارای پله‌هایی تا بالای هرم است. این معبد، متعلق به خدای آسمان بوده است.

* معبد جنگجویان

* محوطه بازی

* سایر سازه ها

o معابد و سازه‌های دیگری نیز در محوطه اثر تاریخی چیچن ایتزا قرار دارند.



 مجسمه حضرت مسیح برزیل




مجسمه مشهوری که در برزیل در شهر Rio de Janeiro قرار دارد و بسیاری از مردم آن را در تلویزیون دیده اند در حقیقت مجسمه مسیح منجی است. این مجسمه با 125 فوت ارتفاع در سال 1926 و در ارتفاع ۷۱۰ متری نوک کوه Corcovado ساخته شده است. مجسمه مذکور حالت ایستاده عیسی مسیح را در حالیکه دستان خود را کاملاً باز کرده است نشان می دهد که این حالت نشان دهنده پذیرش همه انسانها در آغوشش است. مجسمه عیسی مسیح نشانه برزیل است که امروزه شهرتی جهانی پیدا کرده است.

 

توریستهایی که از برزیل دیدن می کنند حتماً به دیدن این مجسمه نیز می روند. دست چپ این مجسمه به سمت شمال شهر Rio de Janeiro و دست راست آن به سمت جنوب شهر اشاره می کند. مناظر بسیار جذابی را می توان از آنجا مشاهده کرد که نفس را در سینه تماشاچی حبس می کند. این مناظر شامل شهر Rio، خلیج، کوه Sugarloaf و ساحل رودخانه های Copacabana و Ipanema می شود. علاقمندان به فوتبال نیز می توانند منظره ای از استادیوم را مشاهده نمایند.




کولوسئوم

 


Coliseum معروفترین آمفی تئاتر دایره وار(بیضی) عظیم تاریخی که تعداد ردیف‌های صندلی آن به تعداد پنجاه هزار ودارای ۸۰ در ورودی است. واژه کلوسئوم به معنی «جایگاه بزرگ» نام دیگر آن آمفی تئاتر فلاویوسی(amphitheaterum flaviusi) است. ساخت کولوسئوم توسط Vespasian (وسپاسین)امپراطور سالهای ۶۹ تا ۷۰ روم پایه گذاری شد، پس از آن پسرش Titus (تیتوس)در سال ۸۰ بعد از میلاد آنرا بنا کرد، که نهایتا توسط Domitian (دومتین)برادر Titus که در سال ۸۱ بر وی غلبه کرد و بر جایگاه امپراطور روم نشست، کامل شد و به پایان رسید. کولوسئوم به عنوان اولین آمفی تئاتر دائمی و ماندگار ساخته شده در روم، در زمین‌های باتلاقی ما بین تپه‌های Esquiline(اسکوئیلین) و Caelian(کائلین) واقع شده بود.

 

در این مجموعه امپراطور روم شاهد فجیع ترین جنایات به شکل کشتار بردگان و مسیحیان بوده‌است نبرد‌های خونین بر سر مرگ و زندگی گلادیاتور‌ها یکی از سرگرمی‌های روزانه امپراطوران و اشرافیان روم بوده‌است قدمت تاریخی و شکوه و جلال این عمارت از یک سو و کارامدی آن برای اجرای نمایش و امکان کنترل جمعیت، از سوی دیگر، باعث شد این سالن یکی از بزرگترین بناهای معماری روم باستان به شمار می‌رفت.

 

پلان این مجموعه به شکل بیضی به قطر‌های ۱۸۸ و ۱۵۶ متر زیر بنای آن حدود ۶ جریب می‌باشد ارتفاع آن تقریبا به اندازه یک ساختمان۱۵ طبقه می‌رسد(حدود۴۸متر) کف صحنه چوبی است و در زیر آن مجموعه‌ای از اتاقها و گذرگاهها برای عبور حیوانات وحشی و سایر تدارکات لازم جهت راه اندازی و اجرای نمایش قرار گرفته‌است. تعداد ۸۰ دیوار به عنوان تکیه گاه برای طاق‌های گنبدی شکل، گذرگاهها، پلکان و ردیف‌های صندلی، روی صحنه قرار گرفته‌است. لبه بیرونی طاق‌های متوالی باعث اتصال طبقات مختلف و پلکان بین آنها به یکدیگر شده‌است. نمای داخلی Coliseum از بالا سه ردیف طاق‌های گنبدی شکل رو در روی ستون‌ها و سر ستون‌ها قرار گرفته‌اند،

 

در ستون‌های طبقه اول سبک معماری دوریک (Doric)، در طبقه دوم سبک ایونیک (Ionic)، و در طبقه سوم سبک قرنتی (Corinthian) که نزدیک به سبک کلاسیک یونان بود، به کار رفته‌است.این بنا به دلیل عبور و مرور آسان جمعیت به داخل و خارج میدان یکی از شاهکار‌های مهندسی است در بالای این سه طبقه اصلی، طبقه زیرشیروانی شامل ستون‌های مستطیل شکل سبک قرنتی قرار دارد، فضای بین ستون‌ها با ۴۰ عدد پنجره کوچک مستطیل شکل پر شده‌است.

 

در قسمت بالا، دیوارکوب‌ها و بندگاههایی وجود دارد که تیرک‌هایی را که سایه بان‌ها به آنها آویزان است، نگه داشته‌اند. در ساخت عمارت با دقت بسیاری از انواع ترکیبات ساختمانی استفاده شده، برای فونداسیون از بتون و برای ستون‌ها و طاق‌ها از سنگ آهک (تراورتن) استفاده شده، در ستون‌های به کار رفته برای دیوار دو طبقه زیرین، از نوعی سنگ متخلخل به نام توفا (Tufa) استفاده شده‌است. برای طبقات فوقانی و اکثر طاق‌ها از آجر بتونی استفاده شده‌است.




دیوار چین 

 

دیوار چین که یکی از هفت اعجاز جهان شمرده می شود، در جهان به لحاظ زمان ساخت طولانی ترین و بزرگترین مهندسی تدافعی نظامی در قدیم است .

 

این دیوار در نقشه جغرافیایی چین ۷۰۰۰ کیلومتر امتداد یافته است. این اثر سال ۱۹۸۷ در "فهرست میراث جهانی " ثبت شد. تاریخ ساخت دیوار چین به قرن ۹ قبل از میلاد باز می گردد.

 

حکومت وقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت های شمالی ، برجهای آتش برای خبر رسانی و یا قلعه‌های مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد .

 

در دوره حکمرانی سلسله‌های بهار وپاییز و کشورهای جنگجو ،میان دوک ها جنگ بر پا شد و کشورها با استفاده از کوه‌های مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال ۲۲۱ قبل از میلاد ،امپراتور چین شی خوان پس از به وحدت رساندن چین ، دیوارهای دوک ها را به هم متصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوه‌ها در آمد . او می خواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند.

 

در این زمان طول دیوار چین به ۵۰۰۰ کیلومتر می رسید. در سلسله خان پس از سلسله چین طول دیوار به ۱۰ هزار کیلومتر رسید. در تاریخ دو هزار و اندی ساله چین، حکمرانان دوران مختلف به ساخت دیوار چین پرداختند . تا اینکه طول دیوار به ۵۰ هزار کیلومتر رسید. این میزان معادل گردش به دور کره زمین است .

 

دیواری که اکنون مردم مشاهده می کنند ، دیوار متعلق به سلسله مینگ (سال ۱۳۶۸ – سال ۱۶۴۴ ) است از غرب به دروازه " جایو گوان " در استان گان سو چین و از شر ق به ساحل رود یالو جیان در استان لیائو نینگ در شمال شرقی چین منتهی می شود و درمیان آن ۹ استان- شهر و ناحیه خود مختار به طول ۷۳۰۰ کیلومتر وجود دارد و مردم انرا دیوار طولانی می نامند.

 

دیوار چین به عنوان پروژه تدافعی بر روی کوه‌ها ساخته می شد از بیابان ها مراتع و لجنزارها عبور می کرد . کارگران طبق عوارض زمینی ،ساختار متفاوتی برای ایجاد دیوار در نظر گرفتند که درایت و عقل نیاکان چین را نشان می دهد. دیوار بر مسیر کوه‌های پر فراز و نشیب امتداد یافته است . در بیرون دیوار پرتگاه‌های بلند دیده می شود . در واقع کوه و دیوار به یکدیگر پیوند خورده اند . لذا دشمن به هیچوجه قادر به نفوذ به این دیوار نبود . دیوار چین معمولا با آجرهای بزرگ و سنگ مستطیل ساخته شده و در وسط ان خاک و خرده سنگ ریخته شده و ارتفاع ان ۱۰ متر است در پهنای دیوار برای عبور چهار اسب کافی است و در یک ردیف عرض آن ۴ -۵ متر است تا در زمان انتقال غلات و سلاحها مشکلی ایجاد نشود .

 

طرف درونی دیوار، نرده سنگی و در وجود دارد که به آسانی حرکت می کند . در فاصله معیینی سکوی دیواری ویا برج آتش برای خبررسانی ساخته شده است . سکوی دیواری برای ذخیره سلاحها و غلات و استراحت سربازان است و در جنگ مخفیگاه بوده است . هنگامی که دشمن دست به حمله می زد برج های آتش روشن می کردند و سراسر کشور از حمله آگاه می شدند .

 

اکنون مقاومت دیوار چین به عنوان یک مانع نظامی از بین رفته است. اما زیبایی معماری مخصوص آن دیدنی است . زیبایی دیوار چین پر ابهت ، و باعظمت است. از دور دیواری بلند و پر پیچ و خم بر روی کوه‌ها همانند اژدهایی در حال حرکت به چشم می خورد و صحنه‌ای شکوهمند ایجاد شده است . از نزدیک ، دروازه‌های پر ابهت ، دیوار ها ، سکوهای دیوار ی،برج های دیده بانی، برج های آتش هماهنگ با عوارض زمینی آکنده از دلربایی هنری است. دیوار چین دارای اهمیت تاریخی و فرهنگی و ارزش دیدنی است. چینی ها می گویند : " کسی که به دیوار چین صعود نکرده باشد ، قهرمان نیست ".

گردشگران چینی و خارجی از پیمودن دیوار احساس افتخار می کنند . حتی سران بسیاری کشورهای خارجی نیز فرصت دیدار از این اثر بزرگ را از دست نمی دهند .

 

برخی از بخش های دیوار چین بخوبی حفظ شده است از جمله دیوار "بادلینگ " در نزدیکی بیجنیگ دیوار " سی ما تای " ، دیوار " موتیان یو " ، دروازه شان حای گوان در انتهای شرقی دیوار چین است که نخستین دروازه چین نامیده می شود و دروازه "جایوگوان" در انتهای غرب در گان سو ،این بخش ها همچنین از مکان های بسیار مشهور و دیدنی دیوار است و گردشگران زیادی در تمام سال از آنها بازدید می کنند .


دیوار چین تجسم درایت و رنج و زحمت میلیونها چینی در دوره باستان چین است . این اثر پس ازهزاران سال از بین نرفته و دارای دلربایی فناناپذیر و سمبل روحیه ملیت چین است . سال ۱۹۸۷ میلادی دیوار چین به عنوان "سمبل ملیت چین در فهرست میراث جهانی ثبت شد.





ماچو پیچو (به اسپانیایی: Machu Picchu)،

 

ماچو پیچو (به اسپانیایی: Machu Picchu)، به معنی قلهٔ قدیمی، از آثار دورهٔ اینکاها می‌باشد که در ارتفاع ۲٬۴۳۰ متری از سطح دریا در دامنهٔ کوه در بالای درهٔ اوروباما در کشور پرو و در ۷۰ کیلومتری شمال کوسکو قرار گرفته‌است. اغلب اوقات از آن به‌عنوان «شهر گمشدهٔ اینکاها» یاد می‌شود. ماچو پیچو احتمالأ شناخته شده‌ترین نماد امپراتوری اینکاها می‌باشد.

این شهر در حدود سال ۱۴۵۰ میلادی ساخته‌شده‌ و صدها سال پیش در زمان فتح اینکاها توسط اسپانیایی‌ها متروک شده‌است. برای قرن‌ها فراموش شده‌بود و به جز عده‌ای از مردم محلی کسی از آن نامی به خاطر نداشته است. این اثر در سال ۱۹۱۱ میلادی توسط هیرام بینگهام، تاریخ‌شناس آمریکایی به جهانیان معرفی‌شد. پس از آن، ماچو پیچو به یکی از مناطق جذب توریست تبدیل ‌شد و در سال ۱۹۸۱ میلادی در فهرست آثار کشور پرو و در سال ۱۹۸۳ میلادی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. این اثر هم اکنون به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید شناخته می‌شود.

ماچو پیچو با دیوارهای سنگی جلا داده‌شده مطابق با معماری کلاسیک اینکاها ساخته شده‌است. اولین بنای این مجموعه این‌تی‌هوآتانا (به اسپانیایی: Intihuatana)، معبد خورشید که اطاقی با ۳ پنجره و در منطقه‌ای از ماچو پیچو که باستانشناسان آن را منطقهٔ مقدس می‌نامند، می‌باشد. در سال ۲۰۰۳ میلادی تعداد توریست‌های این شهر باستانی ۴۰۰٬۰۰۰ نفر بوده‌است. در سپتامبر ۲۰۰۷ میلادی، پرو و دانشگاه ییل به توافقی مبنی بر استرداد صنایع دستی برداشته‌شده از ماچو پیچو در اوایل قرن بیستم میلادی توسط هیرام بینگهام دست یافتند

.

تاریخچه


این‌تی‌هوآتانا (به انگلیسی: ‎Intihuatanais ‏)، تصور می‌شود یک ساعت نجومی است که توسط اینکاها طراحی و ساخته شده‌است.


ماچو پیچو در حدود سال ۱۴۵۰ میلادی در ارتفاعات امپراتوری اینکاها ساخته شده‌است. این شهر در حدود ۱۰۰ سال بعد در پی پیروزی امپراتوری اسپانیا متروک شد.


این دژ در ۵۰ مایلی کوسکو، پایتخت اینکاها قرار دارد و به همین دلیل هرگز مانند سایر شهرهای اینکاها پیدا و ویران نشده‌است. در طول قرنها، جنگل‌های اطراف این مجموعه رشد کرده و آن را پوشانده است و به همین دلیل از نظرها پنهان مانده‌است و تنها عدهٔ معدودی از وجود آن اطلاع داشته‌اند. در بیست و چهارم ژوئیهٔ سال ۱۹۱۱ میلادی، ماچو پیچو به‌وسیلهٔ هیرام بینگهام، تاریخ‌شناس آمریکایی در یک سخنرانی‌ در دانشگاه ییل به دنیای غرب معرفی شد. او به‌وسیلهٔ راهنمایی محلیانی که گهگاه به سایت مراجعه می‌کردند به آنجا هدایت شد. بینگهام مطالعات باستان‌شناسی را انجام داد و تحقیقاتش را دربارهٔ آن محل کامل کرد و آن را «شهر گمشدهٔ اینکاها» که نام اولین کتابش نیز بود، نامید. او هرگز اعتباری برای کسانی که او را به آن محل راهنمایی کردنند قائل نشد و آن را یک شایعهٔ محلی نامید.


بینگهام در حال جستجو برای یافتن شهر ویکتوس، آخرین پناهگاه و موضع ایستادگی اینکاها در دوران تسلط اسپانیا بر پرو بود. در سال ۱۹۱۱ میلادی، بعد از سال‌ها کاوش و سفر در حوالی منطقه، او توسط کو‌اِن‌چو‌آنز (به اسپانیایی: Quechuans) که در ماچو پیچو و در زیرساخت‌های اصلی شهر زندگی می‌کرد به دژ هدایت شد. او چندین سفر دیگر انجام داد و حفاری‌هایی را نیز در سایت در حوالی سال ۱۹۱۵ میلادی هدایت کرد. او کتاب‌ها و مقالاتی دربارهٔ کشف ماچو پیچو نوشت.


سیمون ویسبارد، کاوشگر قدیمی کوسکو، مدعی می‌باشد که انریک پالما، گابینو سانچز و آگوستین لیزاراگا که اسمامی‌شان بر روی یکی از صخره‌ها در آنجا در تاریخ ۱۴ ژوئیه سال ۱۹۰۱ میلادی حک شده‌است قبل از بینگهام آنجا را کشف کرده‌بودند. همچنین، در سال ۱۹۰۴ میلادی یک مهندس به نام فرانکلین ظاهراً اشاره‌ای به خرابه‌ها از فاصلهٔ دور داشته‌است. بنا بر ادعای خانوادهٔ پِین، او به توماس پِین، مبلغ مذهبی که در آن مکان زندگی می‌کرده است، دربارهٔ این محل گفته است. در سال ۱۹۰۶ میلادی، پین و مبلغی دیگر به نام استوارت ای مک نارین (۱۸۶۷ تا ۱۹۶۵ میلادی) ظاهراً به محل خرابه‌ها صعود کرده‌اند.


در سال ۱۹۱۳، این مکان بعد از اینکه انجمن جغرافیای ملی (به انگلیسی: ‎National Geographic Society ‏) بحث‌های ماه آوریل را بطور کامل به آن اختصاص داد شهرت بسیاری پیدا کرد. در سال ۱۹۸۱ میلادی منطقه‌ای به وسعت ۳۲۵.۹۲ کیلومتر مربع که ماچو پیچو را احاطه کرده‌بود جزء میراث تاریخی پرو به ثبت رسید. این منطقه تنها به این خرابه‌ها محدود نمی‌شد بلکه شامل مناظر طبیعی منطقه‌ای نیز می‌شود.

ماچو پیچو به‌عنوان میراث جهانی یونسکو در سال ۱۹۸۳ میلادی به ثبت رسید. و این منطقه «یک شاهکار خالص معماری و نشانه‌ای منحصر به فرد از تمدن اینکاها» نامیده شد. این اثر هم اکنون به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جدید شناخته می‌شود.

منطقهٔ جغرافیایی


ماچو پیچو در ۷۰ کیلومتری شمال غربی کوسکو، در بالاترین نقطهٔ کوه ماچو پیچو، ۲٬۳۵۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است. این اثر از مهم‌ترین آثار باستانشناسی در آمریکای جنوبی و پربیننده‌ترین جاذبهٔ توریستی کشور پرو می‌باشد.

از سمت بالا، در صخرهٔ ماچو پیچو، یک صفحهٔ سنگی عمودی ۶۰۰ متری قرار دارد که در انتها به رودخانهٔ اوروباما می‌رسد. مکان این شهر جزء اسرار نظامی بوده‌است.


توریسم


ماچو پیچو که جزء میراث ثبت شدهٔ یونسکو می‌باشد به‌عنوان پر بازدیدترین مکان توریستی کشور پرو و مهم‌ترین منبع درآمد، بطور پیوسته در معرض خطرهای اقتصادی و تجاری قراردارد. در اواخر ۱۹۹۰ میلادی، دولت پرو اجازهٔ ساخت ماشین کابلی و یک هتل لوکس همراه با رستوران و مجموعهٔ توریستی را در خرابه‌های سایت صادرکرد. این تصمیم با مخالفت دانشمندان و عموم مردم پرو روبرو شد. آنها معتقد بودند که تعداد زیاد توریست در سایت امکان اعمال خطر را بر آن افزایش می‌دهد.

توریست‌های ماچو پیچو همه ساله در حال افزایش می‌باشد و در سال ۲۰۰۳ میلادی معادل ۴۰۰٬۰۰۰ نفر بوده‌است. [۱] به این منظور، اعتراض‌های شدیدی برای ساختن پل جدید در این سایت صورت گرفته است و یونسکو این سایت را در لیست آثار در معرض خطر قرار داده‌است.

در هنگام استفاده از این سایت صدماتی به آن وارد شده‌است. در سپتامبر سال ۲۰۰۰ میلادی، ساعت آفتابی این‌تی‌هوآتانا به علت سقوط یک جرثقیل ۴۵۰ کیلوگرمی به شدت صدمه دید. این جرثقیل توسط یک شرکت تبلیغاتی که آگهی برای یک مدل آبجو می‌ساخت استفاده می‌شد.




پترا به عربی ( البتراء ) شهری تاریخی در کشور پادشاهی اردن

 

این شهر باستانی در ۲۶۲ کیلومتری جنوب شهر عمّان پایتخت اردن ودر غرب راه اصلی بین شهر عمّان وشهر عقبه واقع شده‌است. شهری است به کمال که همهٔ آن در کوه و در تخته سنگهایی به رنگ گل سرخ یا رنگ صورتی تراشیده شده‌است. از اینجاست که نام این شهر زیبا پترا نهاده شده‌است. کلمه (پترا) به زبان یونانی به معنی (صخره) است وچون این شهر باستانی تماماً در سنگ (صخره) کنده شده‌است آنرا پترا نامیده‌اند. همچنین این شهر تاریخی وزیبا را به خاطر گل سرخ گون بودنش بنام ( المدینة الوردیة ) نیز نامیده شده‌است، در سال ۱۹۷۸ میلادی کتابی در این مورد نوشته شده‌است که از تاریخ بنای این شهر باستانی سخن می‌گوید ، مؤلف نام کتاب را (الأسرار المَدینَة الوَردِیَة) نامگذاری نموده‌است. نام قدیم این شهر سلع بود، یعنی (صخره) رومیان نامش را به زبان خودشان ترجمه نموده‌اند. ، درقرن اول قبل از میلاد ودر عهد شاه غسانی حارث سوم درخشید.

حدود کشور نَبَطی‌ها

حدود کشور نَبَطی‌ها از ساحل شهر عسقلان در غرب فلسطین و در امتداد صحرای شام در سمت مشرق ادامه می‌یافت. شهر پترا حلقهٔ اتصال بین تمدن سرزمین میان‌رودان (یا بین‌النهرین) و سرزمین شام و شبه‌جزیره عربستان و مصر بوده‌است. این شهر که پایتخت کشور نَبَطی‌ها بود توانسته‌بود کنترل و زمام راه‌های تجارتی مناطق اطراف خود بدست گیرد، کاروانهای تجارتی از جنوب شبه‌جزیره عربستان و غزه و عسقلان و صور و دمشق از راه پترا پایتخت کشور نَبَطی‌ها می‌گذشته‌اند و این شهر از رونق خاصی برخوردار بوده‌اند.
پایان حکومت نَبَطی‌ها

پایان حکومت نَبَطی‌ها و خرابی پایتخت شهر پترا بدست رومیان در سال ۱۰۵ میلادی بوده‌است، قشون رومیان در سال ۱۰۵ میلادی سرزمین نَبَطی‌ها را محاصره می‌کنند وآب را به روی ساکنان شهر می‌بندند و سرانجام بعد از مدتی آن شهر را اشغال می‌کنند و به حکومت نَبَطی‌ها خاتمه می‌دهند.
بیرون آمدن پترا از دست رومیان

در سال ۶۳۶ میلادی عربها توانستند شهر پترا را از نفود رومی‌ها برهانند. ساکنان پترا پس از آن به کشاورزی اشتغال ورزیدند. اما زلزله‌ای که درسالهای ۷۴۶ و ۷۴۸ به این شهر وارد آمد، ساکنان پترا را وادار نمود تا به مناطق اطراف کوچ کنند. آثار این شهر باستانی همچون دُّری در کوه می‌درخشد و یادگاری از دوران نَبَطی‌ها بجا مانده‌است که بسیار تماشایی است.




تاج‌محل (به هندی: तIज महल، به اردو: تاج محال)

 

آرامگاه زیبا و باشکوهی است که در نزدیکی شهر اگرا و در ۲۰۰ کیلومتری جنوب دهلی نو پایتخت هند واقع شده‌است. این بنا به دستور شاه جهان، امپراتور گورکانی هند به منظور یادبود از همسر ایرانی محبوبش ممتاز محل که در سال ۱۶۳۱ (میلادی) به‌هنگام وضع حمل فوت کرد بنا شده‌است. شاه تصمیم گرفت پس از مرگ همسرش با ساخت بنایی زیبا، مجلل و عظیم، همسرش را جاودانه کند. از این‌رو آرامگاهی زیبا بر روی قبر او بنا نهاد.


همانطور که مشخص است، نام این بنای زیبا ایرانی می‌باشد. این ساختمان بر پایه مخلوطی از معماری ایرانی، هندی و اسلامی تأسیس شده‌است و در ساخت آن ۲۰،۰۰۰ هنرمند و معمار از نقاط مختلف آسیا به‌خصوص ایران، شبه قاره هند، آسیای میانه و آناتولی شرکت داشته‌اند.


آغاز ساخت تاج‌محل سال ۱۶۳۲م (۱۰۴۲ ش) بود و در سال ۱۶۴۷م (۱۰۵۷ ش) تکمیل شد.


احمد معماری لاهوری و برادرش استاد حمید لاهوری (سده یازدهم هجری) سرمعماران ایرانی سازنده تاج محل در هندوستان بوده‌اند. در برخی متون نیز از عیسی خان شیرازی و امانت خان شیرازی طغرانویس، که هر دو ایرانی بوده‌اند نام برده شده‌است، که گویا خطاطی‌های روی در و دیوارهای تاج محل به امانت خان واگذار شده‌بوده‌است.

 

نماد وفا و عشق ابدی


تاج محل بنایی مُجَلَّل و رمز عشق ابدیست که سه قرن و نیم از بنای آن می‌گذرد. اخلاص به عشقی رومانسی، از دوران بسیار دور همچون: «لیلی و مجنون»، «رومئو و ژولیت» و یا «بخت‌النصر» که باغ‌های معلق بابل را به نشان وفاداری برای همسرش ساخت که یکی از عجایب هفتگانه دنیاست، تاج محل نیز یکی از عجایب هفتگانه جدید دنیاست، تاج محل آرامگاه «ارجمند بانو بیگم» ملقب به ممتازمحل همسر محبوب «شاه‌جهان» پنجمین پادشاه گورکانی بود که در هند به پادشاهی رسید. این بنا به دستور شاه‌جهان برای نشان دادن عمق علاقه و عشق خود به ممتاز محل ساخته‌است.

 

داستان بنای این مجموعه عمارات مجلل که در وسط آن گنبد تاج محل چون نگینی می درخشد، بر ارزش تاریخی این شاهکار هنری افزوده است. تاج محل، در واقع، باشکوه ترین هدیه یک شاه به همسر از دست رفته اش است و پایه‌های آن بر عشق وافر شاه جهان گورکانی به ممتاز محل ایرانی تبار استوار است. شاید اگر در سال ١٦٠٧ میلادی شاهزاده خرم، که بعدا با نام شاه جهان شناخته شد، ارجمند بانو بیگم را، که بعدا به ممتاز محل ملقب شد، نمی دید، امروز از تاج محل خبری نبود.


ارجمند بانو دختر یکی از اشراف ایرانی با نام عبدالحسن آصف خان و متولد شهر آگرای هند بود. نور جهان، عمه ارجمند بانو همسر محبوب جهانگیر، پدر شهزاده خرم و شاه گورکانی وقت بود که در سیاست و دولتداری هم نقش بارزی داشت. شاهزاده خرم که در آتش عشق ارجمند بانو می سوخت، بنا به ضوابط سلطنتی با دو زن دیگر ازدواج کرد که اولی از بستگان دربار صفوی ایران بود. خرم پس از پنج سال انتظار به وصلت ارجمند بانو رسید.


او پس از مراسم عروسی اعلام کرد که عروس تازه از سایر زنان دربار برتر و "ممتاز محل" است. ازآن به بعد ارجمند بانو با همین نام و پسوند "بیگم" خطاب می‌شد. به نوشته یک تاریخ نگار دربار گورکانی هند که با نام "قزوینی" از او یاد می‌شود، پیوند شاهزاده با دو همسر دیگرش تنها حکم زناشویی معمولی را داشت و "خرم" هیچ زن دیگری را شایسته محبت و شیفتگی ای که نثار ممتاز محل می‌کرد، نمى دانست. سال ١٦٢٨ شاهزاده خرم بر تخت طاووس هند نشست و به "شاه جهان" ملقب شد. ممتاز محل نمى خواست به مانند عمه قدرتمندش در امور اداری و سیاسی دستی داشته باشد. در عوض فهرست نام های زنان بیوه و کودکان یتیم را ترتیب می‌داد و از شوهرش می خواست که به نیازهای آنها رسیدگی کند و برای خانواده‌های بینوا نفقه تعیین می‌کرد. او نیز مانند شاه جهان به هنر معماری علاقه داشت و در ساماندهی یک باغ کرانه رود یامونا در شهر آگرا، جایی که سرانجام محل آخرت او شد، نقش داشت.

 

درگذشت ممتاز محل و وصیت او

 

ممتاز محل همسر دوم شاه‌جهان در ۱۷ جون ۱۶۳۱ میلادی در هنگام تولد فرزند چهاردهمش جان باخت. شاه جهان و ممتازمحل در سال ۱۶۱۲ ازدواج کردند و ۱۸ سال با یکدیگر زندگی کردند و ثمره این ازدواج ۱۴ فرزند بود که هفت تن زنده ماندند و بزرگ شدند. در یکی از حمله‌های جنگی ممتاز محل همراه شاه‌جهان بود. او باردار و در ماهای آخر بارداری بود و در اثر وضع حمل جان باخت، این نوزاد چهاردهمین فرزندی بود که از ممتاز محل زائیده و دختر بود که نامش را گوهره‌بیگم گذاشتند. هنگام وفات «ممتاز محل» ۳۹ سال بیش نداشت او از شوهرش درخواست کرد که پس از وی زنی نگیرد و برای او مقبره‌ای بسازد که بدان نام وی جاوید بماند.


مرگ ناگهانی «ممتاز محل» پادشاه را دچار غم و اندوه ساخت. شاه داغدیده پس از تفکر و تدبر تصمیم گرفت بنائی بر مزار محبوبش بسازد تا شاهدی بر عشقش باشد، از اینرو طراحان، مهندسان و استادکاران را از گوشه و کنار دنیا گرد آورد تا آرامگاهی را بسازند که آخرین دستاورد معماری گورکانی گردد.


به نوشته تاریخ نگاران، شاه جهان در پی درگذشت محبوب ترین همراه زندگی اش خلعت شاهانه اش را به عبای سفید عوض کرد و یک سال سوگوار بود. شاهی که قبلا برای توسعه دامنه سلطنتش خون فراوانی ریخته بود، گوشه نشین شد و برای مدتی دخترش جهان آرا به امور دولتداری پرداخت. روایت حاکی است ک موهای سیاه شاه جهان طی یکی دو ماه سوگواری سفید شد.


شاه جهان، تا از چنگ رخوت رها شد، در اجرای وصیت ممتاز محل بهترین معماران و خوشنویسان را از سراسر هند و بیرون از آن فرا خواند تا بنای یادبود محبوب ازدست رفته اش را در شهر آگرا، پایتخت امپراتوری گورکانی، بسازند.

تاریخ نگاران آن دوران، از این بنای یادبود با نام "روضه ممتاز محل" یاد کرده اند و برخی بر این نظراند که "تاج محل" مخفف "ممتاز محل" است. "پیتر ماندی"، جهانگرد اروپایی سده ١٧ میلادی نیز در نوشته‌هایش از "تاجِ محل، ملکه دربار گورکانی" نام می‌برد.


خود شاه جهان هم که سال ها بعد، به دست پسرش اورنگزیب شکست خورد و مدتی در زندان لعل قلعه به سر برد، پس از درگذشت کنار ممتاز محل زیر گنبد تاج محل به خاک سپرده شد.

 

معماری باغ و ساختمان تاج محل


شاه‌جهان جایگاهی را در کنار «رود جمنا» برای این بنای بزرگ برگزید. تاج محل مقبره‌ای است با ۵۸ متر بلندی، ۵۶ متر پهنا که در نزدیکی اگرا در ایالت اوتار پرادش هندوستان بر روی یک تخته عظیم ۱۰۰ متر × ۱۰۰ متر مرمرین ساخته شده‌است. این بنای بزرگ، در یک باغ پهناور ۱۸ هکتاری قرار دارد، که در مرکز این یک باغ نهر آب طولانی وجود دارد و به شیوه چهارباغ‌های ایرانی ساخته شده‌است.


شاه‌جهان قصد داشت برای خود نیز آرامگاهی در کران دیگر «رود جمنا» و برابر آن بسازد و این دو بنا را با پلی به یکدیگر متصل سازد به‌نشانه آنکه پیوند او و همسرش از جریان زمان هم در می‌گذرد. قرار بود که بر خلاف نمای تاج محل که از مرمر سفید است، آرامگاه شاه از مرمر سیاه باشد. اما سرنوشت بر این شد که آرامگاه دوم هرگز برپا نشود و شاه در کنار همسرش آرام گیرد.


تاج محل از سال ۱۹۸۳ جزو میراث جهانی یونسکو درآمده و در نظر سنجی بزرگ جهانی در سال ۲۰۰۷ میلادی که در ۸ ژوئیه همان سال نتیجه آن اعلام گردید این بنا در شمار یکی از عجایب هفتگانه جهان در دوران حاضر شناخته شد.

در دو طرف بنای اصلی دو بنای کوچکتر و قرینه به‌چشم می‌خورد که در سمت غرب یک مسجد سه‌گنبدی وجود دارد که از ماسه‌سنگ (قهوه‌ای مایل به قرمز) ساخته شده و در شرق بنایی است که زمانی به مثابه مهمان‌سرا به کار می‌رفته‌است.


گیوین هامبلی، نویسنده کتاب "شهرهای هندوستان گورکانی"، می‌نویسد که ریشه‌های ایرانی تاج محل، نخستین و پایدار ترین برداشتی خواهد بود که یک دانش پژوه رشته معماری اسلامی با دیدن این بنای یادبود حاصل می‌کند. به نظر او، تاج محل یک نمونه از معماری صفوی است و در واقع، نمایانگر حد اعلای نبوغ ایرانی در هنر معماری در خاک هند است.

 

هامبلی با استناد به سخنان هرمان گوتز، کارشناس تاریخ هنر، می افزاید: "تاج محل از بهترین نمونه‌های معماری است که با ذوق و سلیقه صفوی انجام شده است ... در تاج محل موارد معدود انحراف از ارتدکسی هنری صفوی را می‌توان مشاهده کرد که شامل "چتری های راجپوتِ" پیرامون گنبد و تفاوت هایی در تناسب میان گنبد و پایه آن می‌شود. گلدسته‌ها هم که احتمالا با الهام از آرامگاه "محمود خلجی" در "ماندو" ساخته شده اند، اندکی متفاوت اند. از غرایب روزگار است که که یکی از "عجایب جهان" که کمترین ارتباط را با هنر گورکانی (مغولی) دارد، به نمونه کلاسیک و نماد تمدن گورکانی تبدیل شده است."

 

معمار و طراح تاج محل


در متون تاریخی به نام معمار این مجموعه اشاره نشده‌است اما در برخی از متن‌های متأخر، به شخصی به نام استاد احمد لاهوری اشاره شده‌است. بنا به یک دستنویس بازمانده از سده ١٧ میلادی، سرمعمار تاج محل و لعل قلعه (قلعه سرخ) دهلی همین استاد احمد لاهوری بوده است.


علاوه بر این، در برخی از متون از شخصی به نام استاد عیسی نام برده شده که بعضی او را اهل شیراز و عده‌ای وی را اهل استانبول دانسته‌اند. برخی از پژوهشگران نیز به یک نسخه خطی اشاره کرده‌اند که در آن به «استاد عیسی شیرازی نقشه نویس» و « امانت خان شیرازی طغرانویس» اشاره شده‌است.جدای افراد نامبرده از فردی به نام جرونیمو ورونئو اهل ونیز هم نامبرده شده است. عبدالحق شیرازی که سال ١٦٠٩ از شیراز به هند مهاجرت کرد و به خاطر استعداد فوق العاده‌اش در هنر خوش نویسی از سوی شاه جهان به "امانت خان" ملقب شد. به احتمال قریب به یقین، تمام خطاطی‌های روی در و دیوارهای تاج محل به امانت خان واگذار شده بود، چون تنها نام اوست که به شکل "امانت خان الشیرازی" زیر یکی از خطاطی ها در ایوان جنوبی تاج محل حک شده است. امضای او حاکی از مقام بلند امانت خان در دربار گورکانیان نیز هست. آنچه مسلم است خط ثلث کتیبه‌های تاج محل که به رنگ مشکی بر زمینه مرمر سفید نشسته اثر امانت خان شیرازی است.


وجود یک معمار لاهوری در طراحی تاج محل به معنی فقدان یک یا چند معمار ایرانی نیست. زیرا می‌توان اظهار داشت که طراحی و ساخت این مجموعه عظیم و با شکوه، تنها توسط یک معمار صورت نپذیرفته‌است و به احتمال زیاد چند نفر معمار و عده کثیری هنرمند در این کار مشارکت داشته‌اند.


به گفته تاریخدان آمریکایی "میلو بیچ"، در این مورد می‌توان تنها گمانه زنی کرد که معمار اصلی تاج محل چه کسی بوده، اما این نکته روشن است که خود شاه جهان به هنر معماری علاقه داشت ولابد در طراحی تاج محل نیز دستکم نقش یک رایزن را داشته است.

گفته می‌شود برای ساخت این بنا بیست هزار کارگر، استادکار، معمار، سنگ‌تراش، نقاش، فلزکار و جواهرتراش به‌مدت بیست و دو سال کار کرده‌اند.




عجایب هفتگانه جدید جهان شنبه شب 7 ژوییه در یک مراسم رسمی در استادیوم لوز شهر لیسبون ، پایتخت پرتغال و با حضور چهره های مشهور جهانی معرفی شدند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه ، در خاتمه یک رای گیری که توسط یک بنیاد سوئیسی برگزار شد و در جریان آن نزدیک به 100 میلیون نفر از طریق اینترنت یا تلفن به فهرستی شامل 20 نامزد نهایی کسب عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان رای دادند ، برگزارکنندگان این رای گیری شنبه شب فهرست نهایی عجایب هفتگانه جدید جهان را در لیسبون معرفی کردند.

دیوار بزرگ چین ، آرامگاه تاج محل (هند) ، شهر باستانی پترا (اردن) ، مجسمه حضرت مسیح ریودوژانیرو (برزیل) ، ویرانه های ماچو پیکچو متعلق به تمدن اینکا (پرو) ، هرم و بقایای شهر چیچن ایتزا متعلق به تمدن مایا (مکزیک) و کولوسئو رم (ایتالیا) به عنوان عجایب هفتگانه جدید جهان انتخاب شدند.

البته اهرام ثلاثه مصر آخرین بازمانده عجایب هفتگانه قدیم جهان کماکان مقام خود را حفظ کرده است.

رای گیری برای انتخاب عجایب هفتگانه جدید جهان بسیار جدل برانگیز بود ، زیرا هر فردی هر اندازه که مایل بود می توانست به مکان مورد نظر خود رای دهد. به طوری که براساس آمار حدود 2 میلیون اردنی از مجموع جمعیت 6 میلیونی این کشور به شهر باستانی پترا رای داده اند.

از سوی دیگر سازمان یونسکو از این طرح استقبال نکرد و آن را تنها امری مربوط به افرادی که در رای گیری شرکت کردند، دانسته است.

عجایب هفتگانه قدیم جهان عبارتند از ، اهرام ثلاثه مصر، باغ های معلق بابل ، مجسمه زئوس کوه المپ ،معبد آرتمیس ، معبد هالیکارناس ، مجسمه هرکول جزیره رودس و فار اسکندریه که از میان آنها تنها اهرام ثلاثه مصر تا روزگار ما باقی مانده است.


mohsen alamdari
۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۸:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر


محققان جامعه شناس همواره درپی یافتن علت ناهنجاری و مشکلات اجتماعی و رفتاری در جهان انسانی و اجتماعی بوده اند. 


کارل مارکس در واکنش به شرایط وحشتناک فقر و انباشت ثروت توسط عده ای اندک، از رویای برابری برای همه الهام گرفت.


ماکس وبر، در واکنش به شرایط پیشرفت بشری و رشد روزافزون عقلانیت ابزاری، در جست وجوی آن بود که این عقلانیت چگونه به یک قفس آهنین تبدیل می شود. امیل دورکیم، در واکنش به شرایط دگرگونی اجتماعی و رشد فردگرایی، در جست وجوی جهانی بود که مردم در آن از طریق حس اخلاقی مشترکی به هم پیوند یابند. 


جامعه شناسان آمریکایی در واکنش به مسائلی همچون مهاجرت، شهرنشینی و فقر و نابرابری اجتماعی به ایجاد علمی کاربردی برانگیخته شدند.جای شگفتی است که تعریف بحران اجتماعی دشوار است. پدیده یا مسئله اجتماعی تا حدودی به معنای بحران نزدیک است، اما پدیده یا مسئله اجتماعی شدت کمتری از بحران اجتماعی دارد.


مسئله اجتماعی را جامعه شناسان، فاقد محتوایی دقیق می دانند. برخی می گویند دایره این اصطلاح می تواند وضع یا شرایط کلی اجتماع را که سبب بروز دشواری خاصی می شود، ساختارهای اقتصادی نامطلوبی که به بروز نابرابری های بزرگ می انجامد و یا بی عدالتی های نهادینه شده و نارضایتی و نابسامانی عمومی را در برگیرد. عده ای دیگر نیز معتقدند مسئله اجتماعی در شرایط و اوضاع خاصی به کار می رود که نیاز به بهسازی احساس شود. 


در این صورت مسائل اجتماعی ناشی از عدم تعادل های جزئی به بروز مشکلات یا بن بست هایی می انجامد که خروج از آنها برای افراد محروم، امکان پذیر نیست. در این معنی، مسائل اجتماعی بسیار متعددند و موضوع آن می تواند هریک از جهات و ابعاد حیات اجتماعی در هر سطح را شامل شود؛ نظیر مسکن، بهداشت و بیکاری. حتی نوع زندگی نیز می تواند به پیدایی سلسله مسائل اجتماعی مانند بزهکاری، ارتکاب جرم، اعتیاد به الکل و فساد منجر شود.


زمانی که در جامعه اختلالاتی پدید آید که تعادل عمومی، عملکرد بهنجار و معمول حیات اجتماعی را به مخاطره افکند، سخن از بحران اجتماعی پیش می آید. زمانی که بحران اجتماعی فقط جزئی از جامعه را فرا می گیرد و یا با مسائل اجتماعی خاص مانند نابسامانی های ناشی از نارسایی دستمزدها در ارتباط است، جزئی خوانده می شود.زمانی بحران اجتماعی عمومی خواهد بود که بر مجموع ساخت ها و نهادهای جامع، به لحاظ تاخیر و عدم تطابق آنها با انتظارات موجود در باب پیشروی یک جامعه جدید و مترقی اثر بگذارد. در این صورت شاهد نابسامانی عمومی و بی تعادلی فراگیر در جامعه خواهیم بود که گسست نظم و پیدایی دگرگونی های اجتماعی بنیادی را قابل پیش بینی می کند. 


یک بحران اجتماعی عمومی ناشی از آن است که جامعه توانایی سازمان یابی و حفظ نظم اجتماعی را ندارد و فاقد نیرویی درونی برای حل مسائل مرتبط با تطور و توسعه است، یعنی خود ساخت بحران زده است و مسائل اجتماعی مطرح، چنان گسترده اند که نظم اجتماعی موجود را به مخاطره می افکنند.


با این همه، اگر یک نیروی اجتماعی غالب و موافق دگرگونی ها و هدایت آنان وجود داشته باشد و اصلاحات اجتماعی ضروری در مواقع لزوم صورت گیرند، چنین بحران های اجتماعی قابل کنترل و هدایت هستند. بحران های اقتصادی و سیاسی گونه ای از بحران های اجتماعی اند که برحسب اهمیت و آثاری که بر جامعه بر جای می گذارند، عمومی یا خاص و جزئی خطاب می شوند.


مسائل یا بحران های اجتماعی هیچ گاه تصادفی نیستند بلکه معمولا شرایط معینی آنها را به وجود می آورند و با پیدایی شان بیشتر جامعه دچار بحران و تشویش می شود.علم جامعه شناسی توجه خود را بیشتر به شرایط متمرکز کرده است تا با توجه به آنها بتواند راهکاری برای حل بحران های اجتماعی ارائه کند.به عنوان نمونه فقر مشکلاتی را برای افراد جامعه به وجود می آورد، از جمله سختی معیشت و دشواری های اقتصادی طولانی، نبود فرصت های مساعد در جامعه، ناتوانی در حفظ خود و خانواده، وقوع جرم و جنایت و ... . جامعه شناسی چگونه می تواند این بحران ها را بشناسد؟


 چون قبل از ارائه راهکار باید مشکل و درد را شناخت، جامعه شناسی با تبیین اجتماعی آغاز می کند و با آن پایان می یابد و اینگونه ما را در درک مسائل تا اندازه بسیار زیادی کمک می کند.حالا باید دید جامعه ایران چه مشکلات و بحران هایی را از گذشته تا امروز گذرانده است؟ اکنون در کجا قرار دارد؟ و با این وضع به کجا خواهد رفت؟ 


دکتر معیدفر، رئیس انجمن جامعه شناسی ایران، مهمترین بحران اجتماعی در ایران را نبود اعتماد اجتماعی می داند و می افزاید: «ریشه این بحران در مدرن شدن و تغییر گروه های هویتی و مرجع فکری جامعه است؛ در حالی که میزان اعتماد اجتماعی در میان نهادها و اجتماعات سنتی جامعه ایران بالاست». وی می گوید:«یکی دیگر از بحران های موجود در ایران رابطه نداشتن نخبگان و توده مردم است که آن هم برمی گردد به اعتماد میان این دو قشر».


دکتر حسین تنهایی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، معتقد است:«زمانی بحرانی اجتماعی رخ می دهد که کارکردها و اهداف اجتماعی مخدوش و دوگانه شوند گاه نیز ورود وسایل یا نگاهی جدید به جامعه زمینه ساز وقوع بحران است.


او مهمترین بحران اجتماعی در ایران را، بحران شعور اجتماعی می داند و می گوید: «این مسئله برآمده از نبود ساختار جامعه مدنی در ایران است، زیرا آگاهی زمانی نمودار می شود که گفت وگو و تضارب آرا میان جامعه وجود داشته باشد».


دکتر ناصر فکوهی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران نیز بحران های اجتماعی در ایران را در سه بعد تحلیل می کند، وی معتقد است:«بحران، گسست میان ساختار نسلی است زیرا نسل جدید تقاضای فراوانی دارد که امکان برآورده شدن آنها بسیار محدود است. دومین بحران رسیدگی نکردن به موقعیت واقعی زنان در جامعه است.سومین بحران نیز تنش میان سنت و مدرنیته است که ریشه آن به تاریخ صد سال گذشته ایران برمی گردد. هر دو جناح فکری سنتی و مدرن می خواهند همدیگر را مغلوب کنند و این جنگ و ستیز باعث شده است که توده مردم تکلیفشان با مدرنیته و سنت معلوم نباشد».


 دکتر غلامعباس توسلی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، معتقد است: «یکی از مهمترین بحران های اجتماعی در ایران بی توجهی به ساختار جمعیتی ایران است. یک زمانی از سر بی توجهی نه با مسئله مهاجرت به شهرها برخورد آگاهانه صورت گرفت و نه با مسئله تنظیم جمعیت، بنابراین امروز ما شاهد فوران جمعیتی در ایران هستیم و باید هزینه این مشکلات را جامعه بپردازد». 


وی از فرار مغزها به عنوان بحران دیگر نام می برد و می گوید: «این نخبگان و متخصصان می توانند در ساخت توسعه اجتماعی به دولت و مردم کمک کنند ولی متاسفانه شرایط به گونه ای است که به جای جذب آنان، شرایط فرارشان از کشور مهیا می شود و برای استفاده از متخصصان داخلی هیچ برنامه ای وجود ندارد».


دکتر محمود نکو روح، عضو مرکز مطالعات علوم اجتماعی پاریس نیز ریشه بحران اجتماعی کنونی ایران را در بی توجهی به روابط حقوق انسانی می داند و می افزاید: «در ایران ممکن است حقوق انسانی تعریف شده باشد ولی این تعاریف کلی و غیراجرایی است. برخی مصادیق حقوق انسانی عبارتند از: مسکن، آموزش وپرورش، بهداشت، اشتغال، آرامش و نحوه گذران اوقات فراغت. اگر جامعه به حقوق انسانی خود نرسد، بسیاری از بحران های اجتماعی پدیدار می شود».


دکتر احسان نراقی، مشاور ویژه دبیرکل سابق یونسکو، بحران را رسیدگی نکردن به خواسته های جوانان تعریف می کند. وی معتقد است: «با شعارهای کلی و انتزاعی نمی توان مسائل جوانان را حل کرد. این بی توجهی باعث بی هویتی جوانان شده است. باید در ایران از پتانسیل جوانان استفاده شود و آسان ترین راهکار تقویت نهادهای مدنی در ایران است».


دکتر محمدتقی آزاد ارمکی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران اما، نگاه متفاوت تری از همکاران خود دارد. وی مشکل جامعه ایران را در بی قدرتی نهادهای اجتماعی می داند و می گوید: «اگرچه در دنیای مدرن، بالا بودن کنترل اجتماعی، آسودگی و آرامش جامعه را برهم می زند ولی در جوامعی مثل ما نیز بی قدرتی و عدم کنترل اجتماعی در همه نهادها از کلان ترین سطح اجتماعی گرفته تا خردترین آنها دیده می شود؛ نمونه بارز آن هم خانواده است که هیچ یک از اعضای آن قدرتی ندارند از پدر و مادر گرفته تا فرزندان، کسی نمی تواند بر دیگری نظارت و کنترل داشته باشد. 


وی معتقد است: «جامعه مدرن الزاماتی دارد، وقتی وارد جامعه مدرن می شویم باید مدرن هم عمل کنیم. جامعه مدرن را نمی توان بدون ابزارهای قانونی، دموکراسی و قدرتمندی نهادها سر و سامان داد. وقتی توده وار عمل کنیم شاهد بروز هرج و مرج و بی هنجاری و بی قدرتی در جامعه خواهیم بود».


دکتر عبداللهیان، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، بحران ارزشی و نسل ها را مهمترین بحران اجتماعی ایران در عصر کنونی می داند و می گوید: «این بحران برآمده از تضاد در ریشه ایدئولوژی و فکری جامعه ایرانی است و تحت تاثیر متغیرهای جنسیتی، نسلی و قومیتی قرار دارد».


دکتر حسن محدثی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، معتقد است: «جامعه ایران با بحران های مهمی دست و پنجه نرم می کند؛ نبود فضای مشارکت، نیروهای اجتماعی و به خصوص نخبگان را دلسرد کرده است.به گمان وی قانون گریزی هم در جامعه ایران به یک عرف تبدیل شده است. 


دکتر محدثی می گوید: «وقتی در جامعه ای معلوم نباشد که مقصود اجتماعی خودت را از چه راهی به دست می آوری، همه سعی می کنند از منابع قدرت استفاده کنند، به این ترتیب به سراغ مناصبی می روند که تعریف شده نیست و قدرتی که برهنه است. بر این اساس جامعه به اصطلاح از قواعد عام و امور جهانشمول پیروی نمی کند». 


وی پیامد قانون گریزی را نبودن سلسله مراتب اجتماعی می داند زیرا در هر جامعه تعریف نقش ها و تقسیم کارهایی وجود دارد. این قانون گریزی، مکان یابی انسان ها را در نقش های خود به هم می زند و نتیجه ساده آن، تبعیض و نابرابری در جامعه است.


او معتقد است: «بحران در هویت و گروه های هویتی از دیگر مسائل مبتلابه جامعه ایران است. در جامعه ایران هویت افراد، هویت در حال کنده شدن از سنت است ولی با این وضعیت مدل محکمی وجود ندارد که بتوانند به آن تکیه کنند و این خود باعث بی هویتی و بی هنجاری در جامعه می شود. گروه ها در ایران آن قدرت را که بتوانند هویت سازی کنند، ندارند و اگر چنین قدرتی وجود داشته باشد، فضای فعالیت نیست و گروه های مرجعی که افراد بتوانند به آنها احساس تعلق کنند و درون یک «ما» قرار گیرند در میان نسل جدید دیده نمی شود».


دکتر علی اصغر سعیدی، مدیر گروه برنامه ریزی اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، می گوید: «مسئله امروز جهان ما، جهانی شدن است. این جهانی شدن تنوع فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی را به وجود می آورد و تنوع، حق انتخاب انسان ها را بالا می برد. این تنوع هم اکنون در سبک زندگی قابل مشاهده است. در دنیای امروز انسان ها با ریتم کالاها می رقصند. اگر از زاویه ای دیگر به جریان مذکور نگاه کنیم، می توان گفت این تنوع که حق انتخاب افراد را بالا برده، از آن طرف زندگی و جامعه را متکثرتر و دموکرات کرده است».

mohsen alamdari
۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


به گزارش  فارس، محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در جمع مقامات و مسئولان کشوری و لشکری گفت: همانطور که رهبر انقلاب تاکید کردند ایرانیها به دنبال یک توافق موقر هستند و زیاده خواهی را برنمی‌تابند.


وی گفت: ما به وین می‌رویم تا یک توافق بادوام و منصفانه را بدست اوریم.


وزیر خارجه ایران برای دور آخر گفتگوهای هسته‌ای قبل از پایان ضرب الاجل 30 ژوئن فردا به وین سفر خواهد کرد. ظریف قرار است روز شنبه با جان کری وزیر خارجه آمریکا دیدار و گفت‌وگو کند.

mohsen alamdari
۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۶:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


به گزارش انتخاب به نقل از واشنگتن پست،جنیفر روبین در مقاله ای در این روزنامه با انتقاد از امتیازات اوباما به ایران گفته است نیروهای مختلف تلاش می کنند این توافق را متوقف کنند.

وی در این مقاله به نقل از ریک پری فرماندار جمهوریخواه تگزاس و نامزد ریاست جمهوری آمریکا گفت که اوباما در مذاکرات با ایران لحظه به لحظه عقب نشینی کرده است و ایران از ضرب الاجل ها و تمدیدها به عنوان تاکتیکی برای گرفتن امتیازات بیشتر از آمریکا استفاده می کند.

 بازگشت آنی تحریم ها علیه ایران، ممکن نیست
پایگاه مؤسسه مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی نوشت سازوکار بازگشت آنی تحریم ها علیه ایران دچار بن بست خواهد شد.

به گزارش انتخاب، پایگاه مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل در مقاله‌ای به قلم «اووِن آلتِرمن» (Owen Alterman) نوشت با نزدیک شدن مهلت تعیین شده برای دستیابی به توافق جامع بر سر برنامه هسته‌ای ایران در سی‌ام ژوئن سال 2015 میلادی، یکی از مسائل بحث انگیز ظاهراً حل شده است. بنا به گزارش رویترز و آسوشیتد پرس، گروه پنج بعلاوه یک بین خودشان بر سر سازوکاری برای این باصطلاح بازگشت آنی تحریم ها به توافق رسیده اند.

سامانتا پاور نماینده آمریکا در سازمان ملل نیز در اظهارات خود مقابل نمایندگان کنگره در شانزدهم ژوئن سال 2015 میلادی به نکته مشابهی اشاره کرده بود. اصولاً سازوکار بازگشت آنی به شش قدرت جهانی اجازه می دهد اگر ایران به تعهداتش بر اساس توافق پایبند نبود، تحریم ها را از سر بگیرند.

هدف از بازگشت آنی تحریم ها، رسیدگی به مشکل ساختاری است که در هر گونه توافق هسته‌ای وجود دارد و آن هم نبود توازن از نظر توالی اقدامات است. از یک سو، بیشتر اقدامات شش قدرت جهانی بر اساس توافق باید در همان مراحل اولیه صورت بگیرد: انتظارها از شش قدرت جهانی این است که اگر نگوییم (همان طور که ایران هنوز به عنوان خواسته علنی خود مطرح می کند) فوراً تحریم ها را لغو کند، دستکم باید تحریمها را به شکل تدریجی و در فاصله کوتاه از توافق حذف کند. از سوی دیگر، اقدامات ایران بیشتر در مراحل بعدی است. جمهوری اسلامی بر اساس مفاد گوناگون توافق متعهد می‌شود برنامه هسته‌ای خود را به مدت ده سال یا بیشتر، جلو نبرد. این بدین معنا است که به محض برداشته شدن تحریم ها، اگر ایران به حال خود رها شود، امکان تقلب از سوی این کشور وجود دارد و از پنج بعلاوه یک نیز کار چندانی برای مجازات ایران ساخته نیست.

مشکلاتی از این دست را که اغلب در معامله های تجاری بروز می‌کنند، می توان حل کرد. ساده ترین مثال نیز توافق برای اعطای وام است که در آن وام دهنده، پول را همان روز اول پرداخت می‌کند و دریافت کننده وام نیز باید به مرور زمان، به تعهداتش عمل کند. در این شرایط، وام دهنده برای تضمین بازپرداخت اقساط، به دریافت وثیقه روی می آورد یا سندی را در رهن خود نگه می دارد. اگر وام گیرنده به تعهدات خود عمل نکند، آنگاه وام دهنده برای تملک وثیقه اقدام خواهد کرد. البته در عمل، کار به این سادگی نخواهد بود. وام دهنده برای دریافت حقوق خود ممکن است ضررهای زیادی را به علت پرداخت هزینه های قانونی یا تأخیر متحمل شود. وام دهنده همچنین با این خطر روبرو است که وثیقه ارزش خود را از دست بدهد یا دادگاه از تملک وثیقه از سوی او جلوگیری کند.

در توافق هسته‌ای با ایران نیز وضع مشابهی وجود دارد که در آن ممکن است ایران به تعهدات خود عمل نکند و گروه پنج بعلاوه یک باید دنبال راه چاره باشد. راهکار نظری این است که ایران میلیاردها دلار به یک حساب تضمینی واریز کند، تا گروه پنج بعلاوه یک نیز در صورت پایبند نبودن ایران، این پول را در اختیار داشته باشد. اما این راهکار واقع بینانه نیست. در عوض، مذاکره کنندگان به ایده بازگشت آنی تحریم ها روی آورده اند: ابزاری که در صورت خودداری ایران از عمل (به تعهدات)، اقتصاد این کشور را هدف قرار می‌دهد. در اینجا گروه پنج بعلاوه یک با مخاطره های بیشتری نسبت به وام دهنده روبرو است. وام گیرنده در صورت عمل نکردن وام دهنده به تعهدات خود می تواند از تمهیدات قانونی که دولت برای او در نظر گرفته است، استفاده کند. در صورت مقاومت فرد وام گیرنده نیز وام دهنده می تواند به دادگاه شکایت کند. اگر کشوری از نظام قضایی مستقل برخوردار باشد، آنگاه وام گیرنده می‌تواند مطمئن باشد که نهایتاً خسارت او جبران خواهد شد.

گروه پنج بعلاوه یک در صورت نقض توافق از سوی ایران با سه چالش روبرو خواهد بود: داوری یا حکمیت، اعمال دوباره تحریم ها و فاصله بین اعمال دوباره تحریم ها و اثرگذاری آنها.در اسناد حقوقی عادی، دادگاه نقش حکم خواهد داشت. با وجود این، در خصوص قوانین بین المللی نمی‌توان دادگاهی یافت که تصمیم های آن الزام آور و اعمال شدنی باشد. بدین ترتیب گروه پنج بعلاوه یک می‌توانند هیأتی را به عنوان حکم انتخاب کنند تا این هیأت تصمیم بگیرد آیا ایران توافق را نقض کرده است یا خیر. برای تشکیل این هیأت می‌توان از شیوه معمول استفاده کرد که در آن، ایران و پنج بعلاوه یک هر کدام شخصی را به عنوان حکم انتخاب می‌کنند و این دو نفر نیز سومین عضو هیأت را انتخاب می‌کنند.

با وجود این، مذاکرات ظاهراً به این سمت پیش نمی‌رود. در عوض، آنگونه که رویترز و آسوشیتد پرس گزارش داده اند، نمایندگان هر کدام از کشورهای گروه پنج بعلاوه یک و ایران خودشان، هیأت داوری تشکیل خواهند داد. به بیان دیگر، خود گروه های مذاکره کننده مستقیماً در روند قضاوت نقش خواهند داشت که این به داشتن هیأت داوری مستقل اصلاً نزدیک نیست. افزون بر این، اگر لازم باشد گروه پنج بعلاوه یک و ایران پس از رسیدن به اجماع تصمیم خود را اعلام کنند، آنگاه روند داوری کاملاً فلج خواهد شد.

بنا به گزارش رویترز، تصمیم هیأت داوری الزام آور نخواهد بود؛ بدین ترتیب، بی اعتنایی کشورها به حکم اعلام شده، توجیه قانونی خواهند داشت. بنا به گزارش آسوشیتد پرس، تصمیم گیری نهایی بعد از اعلام رأی اکثریت در بین پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل صورت خواهد گرفت. با وجود این، این رأی گیری ممکن است زمانی صورت بگیرد که ابتدا اعضای هیأت حل اختلاف در خصوص نقض تعهدات ایران به اجماع رسیده باشد؛ مخالفت تنها یکی از کشورهای گروه پنج بعلاوه یک نیز می تواند از رسیدن به اجماع جلوگیری کند.

دومین ضعف این روند در اعمال دوباره تحریم ها است. حتی اگر فرضاً هیأت داوری به این نتیجه برسد که ایران تعهدات خود را نقض کرده است و حکم این هیأت نیز الزام آور باشد، کشورهای کلیدی ممکن است از بازگشت آنی تحریم ها خودداری کنند. نظام تحریم ها علیه ایران تا به امروز به خوبی حفظ شده است و اقتصادهای مطرح دنیا نیز به تصمیم های شورای امنیت سازمان ملل پایبند بوده اند. اما این روند ممکن است در آینده قطع شود. در آینده، چه بسا کشورهایی مانند روسیه، چین یا حتی هند که عضو گروه پنج بعلاوه یک نیست، دیگر تمایلی به اعمال تحریم ها نداشته باشند.

سومین ضعف سازوکار بازگشت آنی، وقفه بین اعمال دوباره تحریم ها تا زمان اثرگذاری آنها است. تحریم های اقتصادی از همان روز اجرا، آثار گزنده خود را نشان نمی دهد؛ بلکه اندکی طول می کشد تا شرکت ها از معاملات کنار بکشند و بعداً این مسئله آثار خود را در اقتصاد و سرانجام به شکل فشار سیاسی نشان دهد. آنطور که کارگروه ایران در واشنگتن اشاره می‌کند تحریم ها بیشتر آثار روانی روی تصمیم گیری های تجاری دارد که پس از امضای توافق جامع و لغو شدن تحریم ها، ایجاد دوباره این اثر روانی دشوار خواهد بود. این اوضاع خودش به سود ایران خواهد بود؛ زیرا به محض برداشته شدن تحریم ها، مواضع (کشورها و شرکت ها) این خواهد بود که دیگر تحریم در کار نیست.

در بین این سه مشکل، مسئله داوری یا حکمیت، بیش از همه اهمیت دارد و اگر حل و فصل شود، آمریکا و اتحادیه اروپا دستکم می‌توانند بر اساس مفاد توافق دوباره نظام تحریم ها را اعمال کنند. جزئیات توافق هنوز روشن نیست. با وجود این، سازوکاری که طرفین گفتگوها در این مرحله انتخاب کرده‌اند، ظاهراً به نفع ایران است و حکومت ایران مستقیماً در رأس تصمیم گیری ها خواهد بود.

 

البته هر یک از کشورهای عضو گروه پنج بعلاوه یک جزء فرآیند حکمیت خواهند بود و نماینده واحدی نخواهند داشت. بدین ترتیب، ایران ممکن است یکی از کشورهای عضو پنج بعلاوه یک را به عنوان حلقه ضعیف انتخاب کند و بازگشت آنی تحریم ها را مختل کند. سامانتا پاور به کنگره آمریکا وعده داد « این کشور قابلیت بازگشت آنی ساختار تحریم‌های چند جانبه را حتی بدون حمایت روسیه و چین حفظ می‌کند». تنها گذر زمان مشخص می‌کند که آیا نتیجه کار به همین سادگی خواهد بود یا خیر.


mohsen alamdari
۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر